طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

۱۱ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

شب گذشته توفیق شرکت در کنگره بزرگذاشت استاد شهید علی جمال‌پور را پیدا کردم. سه دهه از شهادت این اندیشمند جوان گذشته اما با کمال تأسف آثارشان در دسترس نبوده و نسل ما از این گنجینه ارزشمند آن‎چنان که شاید بهره نبرده است. امیدوارم این اتفاق و انتشار و بازنشر آثاری از و درباره شهید، برای اولین بار یا پس از حدود سی سال، فتح بابی باشد برای فراچنگ آوردن درکی متعالیتر از این انسانِ متمایزِ انقلاب اسلامی.


                         شهید جمالپور

۱ نظر ۲۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۶
مجتبی نامخواه

اگر چه پیدایی و پویایی هویتِ بدیع انسان انقلاب، تخته‌بند مکان نیست اما قصه انسان‌های انقلاب و خوزستان، قصه‌ی دیگری است. جنگ، ناقوس مرگ و خالق معنایی جدید از زندگی است. همان معنایی که انسان انقلاب حامل و تبلور آن است؛ و خوزستان، تجسم جغرافیایی این معناست. چه آنکه بیشترین انسان‌های انقلاب، بر این خاک گام نهادهاند و به این خاک افتاده‌اند.

*

                               شهید جمالپور

۰ نظر ۲۵ دی ۹۶ ، ۰۰:۰۰
مجتبی نامخواه

متنی که در ادامه می‎آید بریده‌ای است از گزارشی با عنوان با «ذبح پدیده به پای ادبیات نظری؛ روایتی انتقادی از تحلیل‌های جامعه‌شناسانه درباره شهید حججی». خلاصه مطلب این است که بعد از ذبح شخص  شهید حججی به دست داعشی‌ها، بار دیگر نیز این شهید در مقام یک پدیده‌ ذبح شده است. از نظر نگارنده‌ محترم این نقد، ذبح دوم به وسیله برخی تحلیل‌ها از جمله مطلب منتشر شده در این وبلاگ، با عنوان «درآمدی بر درک اجتماعی- فلسفی از پدیده‌ شهید حججی» انجام پذیرفته است!

 

ذبح پدیده به پای ادبیات نظری

۰ نظر ۲۰ دی ۹۶ ، ۱۴:۱۹
مجتبی نامخواه

 

 

گزیده:

* به دلیل تفوق ذهنیت‌های سیاسی(درواقع سیاست‌زده) و فرهنگی (درواقع اعتقادی و یا ذهنی)، بازگشت به امر اجتماعی برای حزب‌الله در وضعیت کنونی چندان ساده نیست و پیچیدگی‌های خاص خود را می‌طلبد. یکی از این پیچیدگی‌ها تدارک «درکِ موردنیاز برای بازگشت به امر اجتماعی» است. چنین بازگشتی اگر بنای رخ دادن داشته باشد، علاوه برداشتن عقبه‌ای حکمی و الهیاتی، عمیقاً محتاج خواهد بود به یک عقل عملی بالفعل که بر تجزیه تجربه کنش‌های مؤثر اجتماعی استوار است.


* جشنواره عمار ازجمله کنش‌هایی است که در دامن درک اجتماعی از فتنه می‌روید. عمار متوجه امر اجتماعی است و به همین دلیل می‌تواند یک کنش مستمر هشت‌ساله ایجاد کند و همان‌طور که پیش‌تر و به‌تفصیل توضیح داده‌شده، جشنواره عمار درواقع یک جنبش‌واره است. غرض از طرح «توجه عمار به امر اجتماعی»، «‌مسئلۀ استمرار» و «جنبش‌واره بودن عمار» نه تجلیل، که تحلیل ماجراست. غرض این است که جشنواره‌ عمار به‌مثابه یک نمونه می‌تواند به ما تجربه مفیدی به دست بدهد برای بازتولیدِ بازگشت به امر اجتماعی.

 

۱ نظر ۱۵ دی ۹۶ ، ۰۷:۴۱
مجتبی نامخواه

در طول هشت سالی که از جشنواره عمار می‌گذرد، همواره به زمینه‌ها، آسیب‌ها، چشم‎‌‌انداز و معانی اجتماعیِ این رویداد به عنوان یک موضوع برای پرسش و اندیشه‌ورزی نگاه کرده‌‌ام. به نظرم جشنواره عمار موضوعی است که تحلیل آن می‌تواند ما به جایی فراتر از خود و به «کنشِ عماری» یا «کنش آگاهی بخش متناسب با انقلاب اسلامی» برساند. احتمالاً حالا بعد از هشت سال خیلی‌ها جشنواره عمار را با افراد خاصی بشناسند یا به دلایل مختلف نسبت به آن موضع منفی و مثبت داشته باشند. برای نگارنده اما بیشتر از هر چیز، ماهیت پایین به بالایی و مدنی عمار موضوعیت داشته و این‌که یکی از معدود بازآفرینی‌های کنش مدنی انقلاب در دهه چهارم آن است.

لینک زیر، و دو مطلبی که در روزهای آینده منتشر خواهم کرد، حاصل این نگاه در این چند سال است ...


جامعه شناسی جشنواره عمار

جامعه‌شناسی جشنواره عمار


۰ نظر ۱۴ دی ۹۶ ، ۰۸:۲۵
مجتبی نامخواه
درباره عمار و علوم اجتماعی

گزیده:

* اکنون رهیافت متمایز عمار در مواجهه با یک امر مدرن (سینما)، به نتیجه‌های قابل‌تاملی رسیده و این پرسش را مطرح است که اگر این روش در شکل‌دهی به یک سینمای مردمی موفق بوده است، چرا نتوان آن را به‌مثابه یک رهیافت موثر در شکل‌دهی به علوم اجتماعی جایگزین بازتولید کرد؟

* چرا اصحاب علوم اجتماعی نه آنان‌که مدافع و مترجم علوم اجتماعی موجود بوده و نه حتی آنان‌که منتقد علوم اجتماعی موجود هستند، هیچ یک به مردم و کنش‌ها و مسائل متمایزی که در سایه‌ انقلاب اسلامی ممکن و محقق ساخته‌اند آن‌چنان که باید توجهی ندارند؟

متن کامل در ادامه مطلب

۰ نظر ۱۳ دی ۹۶ ، ۰۷:۳۲
مجتبی نامخواه

چشم‌انداز بخش پژوهش در جشنواره عمار


گزیده:

*کنش‌گری معطوف به انقلاب اسلامی در ساحت علوم اجتماعی، از موضعی منتقدانه در گفتگویی مداوم و چند ساله با جریان مسلط قرار دارد. جریان هژمونِ علوم اجتماعی در جهان غیر غربی، دچار «ذهن اسیر» است. این جریان اروپا و غرب را محور می‌بیند و در آموزه‌ها، اسیر شده است. منتقدان این وضعیت اگر چه از موضع نقدگرایانه، با شکل‌دهی به استدلال‌هایی پردامنه می‌کوشند ذهن ایرانی را از این اسارت رها سازند؛ اما خود دچار وضعیتی شده‌ که می توان آن را با مفهوم «اسیر ذهن» تشریح کرد.

*انباشت استدلال‌ها و کوشش برای ساخت عقلانیت نظری ژرف و تدارک مبادی معرفتی مستحکم برای مواجهه با هجمۀ «ذهن اسیر» طی یک مباحثه‌- مخاصمۀ بیست، سی ساله، جریان منتقد را تا حدودی از واقعیت اجتماعی دور کرده و به ذهنی اسیرِ ذهنیت‌ها دچار ساخته است.

*در این وضعیت جریان معطوف به انقلاب در عرصۀ علوم اجتماعی، «تصویر» و «تحلیل» مناسبی از واقعیت‌های عینی مرتبط با انقلاب اسلامی و مسائل آن ندارد.

*در این میان اگر سینمای عمار بتواند فقط چند پرده از مسائل عینی جامعه را به کنش‌گران معطوف به انقلاب میدان علوم اجتماعی بنمایاند و تبدیل به «مسئله» کند، کار تمام است. ذهنیت پیشرفته و چند لایۀ این جریان در تعاطی با امر اجتماعی در وجه عینی، به تکاپویی مثمر  و نتیجه‌بخش، منتهی خواهد شد و این برای جریان جایگزین در علوم اجتماعی، ستاندۀ کمی نیست.

متن کامل در ادامه مطلب

۰ نظر ۱۲ دی ۹۶ ، ۲۳:۰۵
مجتبی نامخواه

 

گزیده:

نگذاریم اراذلِ اهلِ اغتشاش از اصحاب اهل اعتراض به عنوان سپر انسانی استفاده کنند. اگر این تفکیک تحلیلی و سپس اجتماعی انجام شود، به زودی و به راحتی یک نیم‌روز، دیگر بن‌سلمان و ترامپ، موضوعی برای توییت نخواهند نداشت.

همان جوانان مؤمنی که بن‌سلمان و ترامپ را بی‌ داعش کرد، بی ‌توییت هم خواهد کرد. نمادِ این نسل از انسان‌های انقلاب اسلامی، حجتِ شهید، محسن حججی است که در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امام زمان است»: «هزاران دست از اینجا نیش خورد و هر که می‌خواهد/ بیاید، دست خود را در این کندو بچرخاند».


موسایِ از نیل گذشته هم که باشی، آزمونِ اعتمادِ به خضر را در پیش داری. «پس دم فروبسته مَپُرسیم چه بر جا ماندست/ همچنانت عَلَمی هست که برجا مانده است». چه خوب میدانی فراهم آمده برای آزمونِ یقینِ انسان‌هایِ خامنه‌ای. انسان‌ خامنه‌ای برای بالندگیِ هستی و هویت خود در انتظار غیریت و ضدیت با‌ فتنه‌هایی است که از گور بن‌سلمان‌ها بر می‌خیزد: داعش باشد یا دیگران؛  سامرا باشد یا «غزّه، حلب، تهران، چه فرقی می‌کند»؟


متن کامل در ادامه مطلب

۰ نظر ۱۰ دی ۹۶ ، ۱۶:۴۴
مجتبی نامخواه
درآمدی بر جامعه‌شناسی فتنه با تأکید بر رویدادهای 1388


بخشی از 99 درصد که در راستای منافع کاست یک درصدی بسیج شده‌اند دست به ساماندهی و ایجاد یک «جنبش اشتباهی» می‌زنند و این وضعیت در الهیات اجتماعی اسلامی «فتنه» نامیده می‌شود.

۰ نظر ۰۹ دی ۹۶ ، ۲۱:۰۹
مجتبی نامخواه

گزیده:

*این چه انقلابیگری‎ای است که امروز ما داریم؟ چرا انقلابیگری ما شامل آرمان قدس نمی‎شود؟ کنشگری که جای خود دارد، چرا حتی در واکنش نشان دادن هم عقب افتاده‌ایم از خیلی دیگر از ملت‌ها؟ جز این است که انقلاب را به قرائتِ اهالی احزاب فهمیده‌ایم؟ جز این است دل به دولت/حاکمیت سپرده‌ایم برای پیگیری آرمان‌های انقلاب و خیلی که انقلابی باشیم، حداکثر از دولت/حاکمیت چیزی را «مطالبه» می‌کنیم؟

*چشم وا کنیم و ببنیم چقدر شبیه شده‌ایم به کسانی که در آلاکلنگ قدرت یا وکیل و وزیر هستند، یا فعال سیاسی و حزبی

*ما می‌خواستیم فرزند خمینی باشیم، افسوس که این جماعت، جماعت همواره بر کرسیِ قدرت نشسته، یا همواره به سوی قبله قدرت خوابیده‌، ما را موجوداتی کرده‌اند مشابه خودشان. ما همانی شده‌ایم که از آن بدمان می‌آید. قدس نشانه خوبی است که ببنیم چه قدر کنشگری انقلابی‌مان در رکود است. ما فقط ادای انقلابی بودن در می‌آوریم. خود و قدس را آزاد کنیم.

متن کامل در ادامه طلب

۰ نظر ۰۷ دی ۹۶ ، ۲۲:۰۱
مجتبی نامخواه
*وقتی کسانی پیدا می­‌شوند که به راحتی و به سادگی قانون اساسی را نفی می­‌کنند؛ آن هم نه یک اصل و دو اصل آن بلکه کلیت آن را نفی می­‌کنند؛ انسان می­‌ماند چه بگوید؟ وقتی قانون اساسی هم اعتبار نداشته باشد، چه چیزی می­‌ماند که مانع از هم گسیختگی «ایران» شود؟
می‌گویند «در قانون اساسی ایران مواردی چون بیمه، اشتغال، مسکن، مقابله با غرب و عدالت تاکید شده است که همه اینها موارد مورد نظر سوسیالیست­‌ها می­‌باشد. این نشان می­‌دهد که در تاریخ معاصر ایران جریان کاملا سوسیالیستی در اندیشه و سیاست­‌گذاری حاکم بوده است. به تعبیر بنده این مسئله مانند یک سیاه چاله است که متفکران و سیاست­‌مداران ما در آن غرق شده­‌اند.» سوال این جاست که با این نگاه قانون اساسی چه ارزشی دارد و چه راهی می ماند جز عبور از قانون اساسی؟

*این نفی­ و استبعادی که راست­‌گرایان نسبت به اصل و اساس قانون دارند، برای مایی که عاقبت عبورِ چپ­‌گرایانه از قانون را دیده‌ایم، هرج و مرج  و تروریسمِ حاصل از این عبور را دیده­‌ایم، خیلی هراس برانگیز است.

*قرار نیست و امکان آن نیست که سرمایه­‌داری ایرانی مثل مارکسیسم ایرانی، سازمان مجاهدین خلق درست کند یا مثل سرمایه­‌داری جهانی، داعش بیافریند؛ اما آیا امکان ترورسیم اقتصادی هم منتفی است؟ آیا کسانی که زیر چرخ­‌های بانک­‌های «خصوصی» و ربای نظام­‌مند جاری در نظام بانکی له می­‌شوند؛ زیر بار خصوصی­‌سازی آلومینیوم المهدی کمر خم می­‌کنند؛ به خاطر شرایطی که کارآفرینان محترم ایجاد می­کنند زیر خروارها خاک در معدن یورت دفن می­‌شوند و به خاطر اعتراض به کارآفرینان محترم در آق­‌دره، کمر به شلاق می­‌سپارند کمتر از قربانیان ترور هستند؟ آیا قربانیان «تروریسم کاپیتالیسم» کمتر از قربانیان «تروریسم مارکسیسم» هستند؟
متن کامل در ادامه مطلب

* مطلب منتشر شده در یک مناظره مکتوب؛ مجله خردنامه همشهری، شماره 179، مرداد 1396
دو مطلب مرتبط:

*سکولاریزاسیون از مسیر کاپیتالیزاسیون

*بازتولید «اسلام سرمایه‌داری» در ایران امروز؛ تعاطی «منورالفکری محافظه‌کار» و«محافظه‌کاری سنت‌زده»


 
۱ نظر ۰۱ دی ۹۶ ، ۱۴:۱۴
مجتبی نامخواه